- غژ کردن
- آواز کردن گلوله و مانند آن هنگام شکافتن هوا
معنی غژ کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنبه دانه را از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن برای رشتن فلخمیدن حلاجی کردن
زنجیر کردن، بند کردن زنجیر کردن، بند کردن اسیر کردن
آهسته سخن گفتن از سر خشم و ناراحتی غرغر کردن
بیهوش شدن از خود رفتن جمردن (گویش گیلکی)
اندوه بردن غم کشیدن غصه خوردن، در اندوه دیگری متاثر شدن دلسوزی کردن شفقت داشتن، افسوس خوردن متاسف شدن
خیانت کردن
در پزشکی از حال رفتن به سبب هیجان حاد یا بیماری قلبی، بیهوش شدن، برای مثال زآن شراب ناب بی غش ده که اندر صومعه / صوفی صافی برای جرعه ای غش می کند (سلمان ساوجی - ۳۰۸)
пикировать
herabstürzen
пикирувати
pikować
mergulhar
descender en picado
fondre en piqué
piombare
duiken
गिरना
menyambar
ליפול
kuzama
ตกลงมา
ঝাঁপিয়ে পড়া
چاره اندیشی، چاره اندیشیدن